کد خبر: ۴۸۷۲

روایت شاهدان عینی از جزئیات ترور مسلحانه شهید قرنی

براساس شواهد موجود، تروریست‌ها از چند روز قبل با اجاره اتاقی در هتل جم، درست مقابل خانه قرنی، رفت و آمد او را زیر نظر داشتند و سرانجام وقتی او در حیاط خانه بود، وی را ترور کردند.حدود ساعت 8:30 - 9 صبح بود، همین طور که داشتیم چای می‌خوردیم، در خانه را زدند. تا من بلند شدم که در را باز کنم، پسر بچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود بی‌اختیار دوید و در را باز کرد. تا من به بیرون برسم، یکی از آن فرقانی‌ها اسلحه کلاشینکوف را زیر گلویم گذاشت، کلتم را که کالیبر 45 داشت، از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت. کلتم را هم پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمین مرا هل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم... بعد به داخل حیاط دویدند، دو تیر شلیک کردند، سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند... بعد از اینکه ضاربین فرار کردند، من رفتم داخل حیاط و دیدم تیمسار گوشه‌ای از حیاط افتاده، یک گلوله به ران پای چپ و یک گلوله هم به سمت راست شکمش اصابت کرده بود...
سه‌شنبه ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۰

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز دوشنبه، سوم اردیبهشت 1358 سرلشکر قرنی که عنوان نخستین ریاست ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران را داشت، در محوطه منزلش در خیابان ولیعصر تهران، توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و از ناحیه شکم و پا مجروح شد. وی را بلافاصله به بیمارستان منتقل کردند اما معالجات در بیمارستان مهر بر روی او مؤثر واقع نشد و او در پی این ترور مسلحانه به شهادت رسید.

براساس شواهد موجود، تروریست‌ها از چند روز قبل با اجاره اتاقی در هتل جم، درست مقابل خانه قرنی، رفت و آمد او را زیر نظر داشتند و سرانجام وقتی او در حیاط خانه بود، وی را ترور کردند.

شاهدان عینی، جزئیات دقیق‌تری از ترور شهید قرنی نقل می‌کنند.

محسن شجاعی راننده و محافظ شهید قرنی که شاهد ترور او بوده، درباره نحوه این ترور می‌گوید: «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش ساختمان به خانه او آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند؛ به نقاش‌ها گفتم شما که دارید اینجا کار می‌کنید، مواظب باشید که یک وقت در حیاط را باز نکنید. کلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم؛ یکی از نقاش‌ها روی نردبان بود؛ دیگری هم داشت نقاشی می‌کرد، یک پسر بچه هم همراهشان بود که سطل‌ها را تمیز می‌کرد. تیمسار یک سینی چای آورد؛ گفتم اینها که بالا نشسته‌اند، مدام دارند ما را کنترل می‌کنند - منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق‌های هتل واقع در روبروی خانه بر ما مشرف بودند - شهید قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر می‌دهی!

حدود ساعت 8:30 - 9 صبح بود، همین طور که داشتیم چای می‌خوردیم، در خانه را زدند. تا من بلند شدم که در را باز کنم، پسر بچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود بی‌اختیار دوید و در را باز کرد. تا من به بیرون برسم، یکی از آن فرقانی‌ها اسلحه کلاشینکوف را زیر گلویم گذاشت، کلتم را که کالیبر 45 داشت، از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت. کلتم را هم پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمین مرا هل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم... بعد به داخل حیاط دویدند، دو تیر شلیک کردند، سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند... بعد از اینکه ضاربین فرار کردند، من رفتم داخل حیاط و دیدم تیمسار گوشه‌ای از حیاط افتاده، یک گلوله به ران پای چپ و یک گلوله هم به سمت راست شکمش اصابت کرده بود...»

حمید نیکنام ضارب و عامل ترور سپهبد قرنی چگونگی ترور اولین قربانی گروه فرقان را این‌گونه شرح می‌دهد: «قبلا درست در شناسایی نبودم که بدانم چه شده ولی گمان کنم رضا [یوسفی] و محسن [سیاهپوش] برای شناسایی رفته بودند. سعید واحد و علی اسدی هم روزهای بعدی رفته بودند. بعد روز آخر من آمدم که قرنی در حیاط بود و بعد محسن سیاهپوش از هتل خارج شد؛ من و رضا [یوسفی] بیرون آمدیم و قرار بود رضا مواظب آن شخص [محافظ سپهبد قرنی] باشد و من به سراغ قرنی رفتم که در خانه‌اش باز بود. وقتی که قرنی را زدم به طرف در آمدم که متوجه شدم آن شخص دارد در را می‌بندد. اسلحه را به طرف پایین شلیک کرده و او از شلیک من خود را به زمین انداخته بود. بیرون آمدم و جواد [بهرام تیموری آذر] با موتور منتظر بود که باهم رفتیم.»

یک روز بعد از واقعه، گزارشگر روزنامه کیهان طی گفت‌وگوهایی با شاهدان عینی واقعه، به واکاوی نحوه ترور شهید قرنی پرداخت. براساس گزارش روزنامه کیهان در 4 اردیبهشت 1358: «اختیارعلی محمدی اقدم که لحظه‌ای پس از وقوع حادثه در محل حاضر شده بود، در مورد جزئیات این حادثه به خبرنگار کیهان گفت: ساعت یازده و نیم بود که با شنیدن صدای چند تیر، بلافاصله از محل کارم به بیرون دویدم. نزدیک منزل قرنی دیدم کارگران جوشکار حیرت زده به طرف منزل قرنی نگاه می‌کنند. فوراً خود را به نزدیکی در ورودی رساندم که در یک لحظه در باز شد و دو جوان با حالتی گرفته بیرون آمدند، در حالیکه به هم می‌گفتند کار تمام شد، بدو... در این لحظه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. به طرف آن‌ها حرکت کردم که یک نفر از آنان از زیر اورکت خود یک کلت که از نوع کالیبر 45 بود بیرون آورد و مرا تهدید کرد که از مسیر آنها خود را دور کنم. از ترس اینکه مبادا به سوی من هم تیراندازی کنند، خود را به کنار کشیده و آن دو با استفاده از فرصت فرار کردند. من به تعقب‌شان پرداختم ولی آنان سوار بر یک موتورسیکلت که راننده آن قبلاً منتظر آنها در سر کوچه ایستاده بود سوار شدند و به سرعت از محل دور شدند.»

کیهان در ادامه روایت یکی دیگر از شاهدان واقعه را منتشر کرد: «راننده یک وانت‌بار که در این جریان در انتقال تن مجروح سرلشکر کمک موثری کرده بود در این مورد گفت: من هم با شنیدن شلیک 5 یا 6 تیر بلافاصله خود را به کوچه رساندم و این لحظه‌ای بود که دیدم دو نفر در حال فرار هستند و دوستم نیز آنها را تعقیب می‌کند. ماشین اداره را برداشتم تا از این طریق بتوانم آنان را دستگیر کنم ولی افراد مسلح با استفاده از کوچه‌های فرعی فرار کردند و من نتوانستم به آن‌ها برسم. بلافاصله خود را به منزل قرنی رساندم، تیمسار در گوشه حیاط افتاده و خون زیادی از او رفته بود، ولی حال کارگر که یک تیر از ناحیه کتف به او اصابت کرده بود، مساعد بود فقط احساس درد می‌کرد. با کمک همسر قرنی، پیکر نیمه جان او را داخل وانت گذاشتیم و بلافاصله به بیمارستان مهر رساندیم. تا داخل بیمارستان تیمسار قرنی صحبت می‌کرد و از رنجی که بر او می‌رفت ناله می‌کرد و می‌گفت: به دکتر بسپارید درد مرا برطرف کند.»

بنابر گزارش خبرنگار کیهان: «آقایی که خود را همسایه قرنی معرفی می‌کرد گفت: بدنبال شنیدن صدای تیر خود را به منزل قرنی رساندم. افراد مسلح پس از مضروب کردن قرنی و کارگر شیشه‌بر فرار کرده بودند و من لحظه‌ای بالای سر تیمسار رسیدم که او از شدت جراحات روی زمین افتاده بود و ناله می‌کرد. قسمتی از شلوارش را بریدم و برای جلوگیری از خونریزی، به ران او بستم و بلافاصله به کمک دو نفر دیگر او را به بیمارستان رساندم. چند تن از کارگران که کنار منزل قرنی کار می‌کردند، در این مورد به خبرنگار کیهان گفتند: پوکه‌های چند فشنگ را که توسط اسلحه ضاربین شلیک شده بود، در محوطه خانه بدست آوردیم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات